خفن ترین سوتی تو سال 87

سال 87 هم با همه ی خوبی ها و بدی هاش تموم شد. اگه دلتون خواست خفن ترین و ضایع ترین سوتی رو که تو سال 87 دادید بگید.

اول خودم میگم.
یه روز از باشگاه پرسپولیس زدم بیرون. برای مذاکره مثلا رفته بودم. اومدم بیرون اعصابم خراب بود یه دختره رو از پشت دیدم فکر کردم دختر خاله مه چون خیلی باهاش شوخی دارم از پشت رفتم دست انداختم دور گردنش که نگو اشتباه گرفته بودم و طرف با دوست پسرش بود.
هرچی ما گفتیم اشتباه شده یارو قبول نکرد آخرش هم دو تا مشت زدیم و سه تا لگد خوردیم و تا 1 هفته پای چشمم کبود بود.

خیلی توپ بود
سوتیه نازی

واييييييييي خدا...اون يارو چه بي جنبه بوده... من يكي كه كل زندگيم و هر روزم سوتيوووبايد فك كنم تا بتونم يه دونه پيدا كنم چون امار بالاس

من بابام یکم صمیمیم بعد میخوام بهش فحش بدم هی میگم خواهر .... و امثال اینها یه بار رفته بودم خون عمم قرار بود بابام یه چیزی واسشون بیار یادش رفته بود بعد پسر عمم گفت امین بابا اورد اونو؟من گفتم نه خار کسته نیورد یه هو دیدم چشای پسر عمم از تعجب 4تا شد اینقد ضایع شدم بعد گفتم منظور اون خواهرش بود نه مامانه شما

امین خوبه بابات همین یه خواهر رو نداشته وگرنه دهنت گ.ا.ییده بود. بابا یه کم احترام نگه دار فحش خوار مادر میدی به بابت؟ من به بابام بگم تو از ک.و.ن دارم میزنه.

اخ کاش همین یه خواهر رو داشت اون موقع خیلی باحال می شد

چشم داش رسول قول میدم دیگه بهش فحش ندم

اون هیچی نمیگه تو چی میگی؟

اصلا هرجور خودت حال میکنی خواستی فحش بچه هم بهش بده فحش ....

شاید جاش نباشه
ولی من و پسر داییم 1 بار 2 تا دختر خانم رو آوردیم خونمون یه دفعه بابام با داییم اومدن
داشتم سکته میکردم اما خدا رو شکر نرفتن تو اتاقم رو ببینن

اه کاش دیده بودنتون داش حالتون گرفته می شود اینجوری بیشتر میخندیدم

حامد تنها تنها میزنی نامرد. باهات قهرم. ما رم خبر میکردی بی نصیب نمونیم. اگه باباتینا هم میدیدن چیزی نمیشد که اونام یه سیخی میزدن ماجرا به خوشی تموم میشد

واي خدا سوتيارو...منم يه بار جلو مامانم سوتي دادم قوتبال بود بعد استقلال گل دوم خورد منم گفتم گائيدي ببخشيدا مامانم كف كرده بود منم پاشودم رفتم اتاق

خیلی خنده بود سوتی هاتون

من این سوتی هم خیلی باحاله. ماله دو سال پیشه اما گفتنش خالی از لطف نیست. تو مسابقات مدارس استان بود (من سوم دبیرستان بودم بازی تو شهریار بود فکر کنم اسم زمینش هم شباهنگ بود من هم اون موقع خداییش تو اوج آمادگی بودم کاپیتان تیم هم بودم با قزوین هم بازی داشتیم. تو رختکن بودم داشتم لباس میکندم که مربی بچه ها رو صدا کرد برن بیرون باهاشون صحبت کنه من موندم و حمید دوستم که دیدم رو یخچال رختکن یه بطری مثل شربت گذاشتن من فکر کردم شربته به دوستم گفتم میخوری گفت نه خودت بخور نگو این کراتین بوده( از همینایی که بدن سازا میخورن. ما هم رفتیم تو دقیقه 3 بود دیدم اصلا نمیتونم بدوم چه برسه به این که بخوام درست بازی کنم هی خواستم حالم جا بیاد دیدم نمیشه. به مربی گفتم تعویض کن بی ناموس گفت تو باش تا یکی رو گرم کنم که من دیگه نتونستم خودمو نگه دارم و افتادم وسط زمین. داوره اومد گفت میتونی بازی کنی گفتم گور پدرت یارو هم قاطی کرد اخراجم کرد اون بازی رو هم 3-1 باختیم تیم بدون من همینه دیگه ولی مربی بعد بازی دهنمو گ.ایید بی پدر از تیم اخراجم کرد تازه چند تا فحش هم داد و چند تا شنید اما بعدش خودش اومد معذرت خواهی کرد. کونم میسوزه دیگه آخرین سال بازی مدارسم رو با این سوتی از دست دادم.

ماشالا
واقعا" باحال بودن
رسول اگه بابام میدید سیخو به جا دختر مردم به من میزد

اوه ايول...هركي بازم يادش اومده بگه...خيلي باحاله

یه روز اوایل تابستون من با جی اف سابقم دعوا کردم مقصرم من بودم بعد از خواب بیدار شدم دیدم همه دارن بهم میخندن گفتم چی شده؟ یه هو بابام با خنده گفت حالا بخشیدت؟
من گفتم چی؟کی منو باید ببخشه؟ بابام گفت خوب نگین دیگه
من فک کردم 2ختر خالمو میگه گفتم که اون به خونم تشنست گفت منم میدونم تو از اون معذرت نمی خواستی
منم فهمیدم که از یه جایی بو برده گفتم بابا حوصله یه دستی رو ندارم بیخیال
بعد بابام گفت من نمیخوام یه دستی بزنم ولی اینقد دیشب تو خواب گفتی نگین عزیزم منو ببخش قول میدم واست دوست خوبی باشم که دلم سوخت
خواستم واست برم منت کشی من گفتم نه ممنون خودم حلش میکنم

اي واي شبا پس ادم بايد بيشتر حواسش باشه

خوب نوین جان میذاشتی دختر عموت ببینه همون جا کارو تموم میکردی دیگه

rasool
راست میگه خره دختر عموت میدید نمیومد که بگه باباا این داره فیلم سوپر نگاه میکنه! نکنه بچه بود هاااا؟